به گزارش پایگاه خبری تحلیلی رادار اقتصاد به نقل از شرق؛«سیث شاستاک»، اخترشناس آمریکایی در انستیتوی سِتی این مقاله درباره کتابی است که به طور ویژه به موضوع شخانهها میپردازد.
شخانه واژه فنیتر و درستتر شهابسنگ است. اگرچه شهابسنگ رواج بیشتری دارد، اما واژهای فنی و رسا نیست. بنابراین ما در این مقاله از واژه پَرسون (به معنای دقیق) «شخانه» به جای شهابسنگ استفاده خواهیم کرد و جلوتر خواهیم گفت چرا واژه شخانه درستتر است. اما ابتدا اجازه دهید داستان این مقاله را برایتان بازگو کنیم. چندی پیش، یکی از دوستان یکی از نویسندگان این مقاله (از دوستان حسن فتاحی) که از داروسازان خوشنام و موفق کشورمان است، با او تماس گرفت و خواهش کرد حتما سری به او بزنم. گمان ما بر این بود شاید برای کمک به بیماری نیازمند چنین خواهشی کرده یا شاید پای کشف یک فساد دارویی در دوره کرونایی در میان است و نخواسته پشت تلفن بگوید. اما داستان چیز دیگری بود. دوست داروساز ما که اهل کوهنوردی و ایرانگردی است، در بیابانهای قم سنگی را یافته بود که به نظرش عجیب میآمد. سنگی که شبیه سنگهای اطرافش نبود و دوست ما بیآنکه دربارهاش نظری بدهد، آن سنگ را برداشته و با خود آورده بود. دوست عزیز ما، از «حسن فتاحی» خواسته بود تا درباره سنگ راهنمایی کند که آیا ممکن است شخانه باشد؟ «حسن» به دیگر نویسنده این مقاله، «صفورا تنباکویی» که پژوهشگر اجرام ریز سامانه خورشیدی است و تخصصش هم به چنین چیزهایی ربط دارد و درحالحاضر هم روی سیاره بهرام یا مریخ پژوهش میکند، پیام داده و عکسهایی از سنگ را میفرستد. همزمان به یک دوست زمینشناس هم پیام میدهد تا او هم سنگ را بررسی کند. هر دو پژوهشگر میگویند بعید است شخانه باشد، اما باید آزمود. چگونه؟ با استفاده از فناوریهای نوین. دوست داروساز ما اصرار داشت که این راه را تا آخر برود. بنابراین شرکتی را معرفی کردند که از سنگ نمونهبرداری نامخرب میکند، با دستگاه انامآر و ایکسرِی بررسی میکند و درنهایت نتیجه آنالیز را میگوید. با شرکت نامبرده تماس گرفتیم و گفتیم فلان زمینشناس معروف ما را معرفی کرده. برخوردشان محترمانه بود و هزینه خدمات، سرسامآور. بررسی سنگ و آنالیز را ۱۰ میلیون تومان برآورد کردند. نویسندگان این مقاله هر دو پیشنهاد دادند سنگ را یک زمینشناس کارکشته از نزدیک ببیند و در یک آزمایشگاه دانشگاهی بررسی کند. به احتمال ۹۹ درصد آنچه خواهد گفت درست است. این کار را کردیم و رفتیم سراغ دوست زمینشناس. او سنگ را بررسی کرد و گفت این سنگ شخانه نیست، بلکه سنگی زمینی است و هیچ چیز عجیبی ندارد. نه رنگ آن و نه شکل آن و نه جنس آن. اما زیباست. گمان ما این بود داستان تمام شده، اما در این میان کسی پیدا شد و گفت این سنگ «سنگ دعا» است و خواصی دارد. از ما انکار و از او اصرار که برخی سنگها قدرتهای ماورایی دارند و میتوانند انرژیهای منفی را دفع کرده و چشمزخم را خنثی کنند. بعد هم کسی را در خیابان لالهزار معرفی کرد که برویم پیش او و سنگ را نشان دهیم. از سر کنجکاوی رفتیم سراغ آن مرد. دیدیم که بساطی دارد. دعافروشی، سنگفروشی و چندین کار دیگر که به نظر درآمدش هم بد نبود. وانمود کردیم نه از آسمان و نه از زمین، نه از زیست و نه از فیزیک و شیمی، هیچ نمیدانیم. سنگی یافتهایم و نزد متخصص! آوردهایم. او هم سنگ را دید. گفت پولی برایش نمیدهد، اما میتواند از ما قبول کند و بگذارد کنار. شاید روزی به کار کسی آمد. پیشنهاد هم داد برای رفع بلا مرغی را سر ببریم. با ادب و احترام از مغازه خارج شدیم و بسیار باعث خنده شد. این داستان در ذهن ما بود تا اینکه جرقهای در ذهن ما روشن شد. اخترشناس نامور، «مارتین بیچ» کتابی درباره شخانهها نوشته بود و در آن به داستانهای خرافی پیرامون شخانهها و دیگر سنگها اشاره کرده بود. اینگونه شد که دستبهکار نوشتن این مقاله به زبان ساده شدیم تا هم کتابی دانشی و جدید را معرفی کنیم و هم کمی از شبهعلم یا شبه دانش پیرامون آن بگوییم. این را هم بیفزاییم که آن مرد متخصص! سنگپژوه در لالهزار تأکید کرد شگون ندارد سنگ دست کسی باشد که نمیتواند انرژی منفی آن را دفع کند. سنگ با خودش بلا و بیماری میآورد. ما هم گفتیم بله قربان. همین است که شما میفرمایید.
آشنایی با میهمان خودخوانده
برای آغاز ابتدا میخواهیم شما خوانندگان عزیز را با شخانهها آشنا کنیم. پیش از هر چیزی لازم است بدانیم شخانه چیست؛ بنابراین با آنچه «مارتین بیچ» در کتابش نوشته بسیار گزیده و کوتاه از شخانهها میگوییم. پیش از اینکه به بررسی دانشی شخانهها بپردازیم باید بگوییم چرا واژه «شخانه» را بر «شهابسنگ» ترجیح میدهیم و آن را فنیتر میدانیم. در زبان فارسی به شخانه «شهابسنگ، سنگ آسمانی، آسمانسنگ و گاهی ستاره ثاقب» هم میگویند. هیچکدام از این واژگان غلط نیستند، اما در دانش نیازمند پویایی و پَرسونی هستیم. زبان دانش باید بیتکلف و رسا باشد. مشکلی که امروزه گریبانگیر زبان فارسی شده و سدی شده در راه پروراندن این زبان برای دانشهای نوین. شخانهها که به آن آئرولیت هم میگویند و ترجمه خوبی هم است، خود به سه دسته کلی تقسیم میشوند. شخانههای سنگی یا سیلیکاتی، شخانههای آهنی شخانههای آهنی-سنگی. حال تصور کنید به جای شخانه بگوییم شهابسنگ و بخواهیم بگوییم شخانه سنگی یا شخانه آهنی-سنگی. آنوقت واژگان ناموزونی همچون «شهابسنگ سنگی، شهابسنگ آهنی-سنگی» ساخته میشوند. با واژگان «آسمانسنگ و سنگ آسمانی» وضع از این هم بدتر است و با واژگان ناملموسی همچون «سنگ آسمانی سنگی، آسمانسنگ سنگی یا آسمانسنگ آهنی سنگی» روبهروییم که شایسته زبان پرتوانی همچون فارسی نیست. بنابراین «شخانه» برگردان بسیار خوبی برای واژه «meteorite» است و ترکیبهای بسیار خوبی هم میتوان از آن ساخت. به بررسی اخترشناختی شخانهها بازگردیم. شخانهها اجرام جامد آسمانی هستند که اگر اندازهشان از حدی بزرگتر باشد، پس از گیر افتادن در دام گرانشی زمین و فروافتادن در جو زمین، به سطح زمین میرسند. بهشدت با سطح زمین برخورد میکنند و در محل برخورد گودالی درست میکنند که به آن «لاوَک» میگویند. بنابراین یادتان باشد که هر گودالی را لاوک نمیگویند. شخانهها بخشی از موادی هستند که به هنگام پدید آمدن و دیسش یا شکلگیری سامانه خورشیدی (راژمان خورشیدی) بر جای ماندهاند. این اجرام که اندازهها و شکلهای گوناگونی دارند درواقع در ساخت سیارههای سامانه به کار نیامدهاند و به شکل سرگردان یا به شکل میهمان در جایجای سامانه به چشم میخورند. پیشتر از چنین اجرامی با نام نخالههای کیهانی نام برده میشد، اما مدتی است بشر فهمیده این اجرام به سبب موادی که در دل خود دارند و به سبب رازهایی که در دل خود از سامانه خورشیدی یا فضای میانستارهای دارند، گنج هستند. پژوهیدن و آموختن درباره شَخانهها بسیار مهم است؛ ازاینرو که میتوانند اطلاعات بسیار ارزشمندی درمورد خاستگاه سامانه خورشیدی به ما بگویند، زیرا مادر این اجرام (واژه درستتر اما نامعروف پِرمار است که ترجمه درستی برای واژه «Parent» است، اما در اینجا مادر را استفاده میکنیم که به گوش خوانندگان بیشتر آشنا است)، به عنوان اجزای سازنده سیارات در نظر گرفته میشوند. در زمان شکلگیری سیارات سامانه خورشیدی، این تودههای سنگ بههمپیوسته، اجرام کوچک و درنهایت سیارات را ایجاد کردند. علاوه بر اینکه شخانهها درباره خاستگاه سامانه خورشیدی به ما دادههای مهمی میدهند، میتوانند به ما در درک خاستگاه زیست هم کمک کنند. تجزیهوتحلیلهای فراوانی که روی شخانهها انجام شده، نشان داده که آنها حاوی آمینواسیدهای آلی مختلفیاند که بلوکهای سازنده پروتئینها هستند. پس مواد آلی و معدنی فراوانی که در شخانهها یافت میشوند، از گذشته سامانه خورشیدی و پیشینه زیست در سیاره ما حرفهای زیادی برای گفتن دارند. تصور کنید روزی فرابرسد که مواد آلی و معدنی اجرام ریز سامانه را بهرهبرداری کنیم و در سیاره بهرام یا مریخ خانه و زیستگاه بسازیم. میلیونها و میلیاردها نمونه از این سنگهای آسمانی در فضای میانسیارهای بین دو مدار بهرام و مشتری در حال گردش به گرد خورشیدند. قطر بزرگترینشان تا حدود ۶۰۰ کیلومتر است و به آنها سیارک میگویند. خوب است بدانید هستههای دنبالهدارها هم که قطرشان تا حدود ۲۰ کیلومتر میرسد، از همان ماده آغازین دیسش یا شکلگیری سامانه خورشیدیاند. تا وقتی این اجرام به طور کامل خارج از کمند گرانشی زمین هستند، با نام کلی سنگ آسمانی شناخته میشوند و نامهای فنیتری همچون سیارک و هسته دنبالهدار و اجرام سرگردان و اجرام ریز دارند. وقتی وارد محدوده جو زمین میشوند و در جو فرومیافتند، شهاب نام دارند و وقتی باقیمانده آن به زمین خورده و لاوک میسازد، شخانه نام دارد. سطح کره ماه (در اخترشناسی نام دقیقتر کره ماه مانگ است که تفاوت آن را با دیگر ماههای سیارههای دیگر نشان میدهد) و نیز سطح سیاره تیر پر است از لاوک. حتی با یک تلسکوپ کوچک هم میتوانید سطح آبلهگون مانگ را ببینید. هر سال هزاران سنگ آسمانی با سرعت میانگین ۱۵ کیلومتر بر ثانیه به جو زمین وارد میشوند. با تماس با لایههای جو سابیده شده، داغ میشوند و جو را هم داغ میکنند. از هم فرومیگسلند و تکهتکه میشوند. تعداد انگشتشماری هم باقیماندهشان به زمین برخورد میکند. اگر این رویداد شب باشد سوختن و درخشش آن با چشم برهنه دیده میشود که خیرهکننده است. اشاره کردیم که شخانهها به سه دسته کلی تقسیم میشوند. تا حدود ۹۵ درصدشان سنگی یا سیلیکاتیاند و گاهی دربردارنده ماده آلی یا اسیدآمینه که برای زیست بسیار ضروری است. احتمال میرود مولکولهای زیستی در ابتدا اینگونه وارد زمین شده و زیست نخستی شکل گرفته باشد. چهار درصد از شخانهها آهنی هستند که از آهن و نیکل ساخته شدهاند. دو فلزی که برای بشر در هر جای گیتی که باشد اهمیت دارد. یک درصد شخانهها هم آهنی-سنگیاند. وقتی شخانه بزرگی با سطح زمین برخورد میکند. انرژی آزادشده چنان زیاد است و دمای تولیدی چنان بالاست که خود شخانه بخار میشود یا تکهای برجای میماند. اما لاوکی درست میشود که رازهایی در دل خود دارد. بزرگی لاوک به بزرگی شخانه، سرعت فرودی شخانه، چگالی شخانه و زاویهای که شخانه وارد میشود، بستگی دارد. جرم کل شهابهایی که وارد جو زمین میشوند و شخانههایی که به سطح میرسند در هر سال از ۱۰ میلیون تن تا حتی یک میلیارد تن میرسد. احتمال برخورد با زمین و بزرگی شخانه با هم نسبت عکس دارند. هرچه شخانه بزرگتر باشد احتمال برخورد کمتر است، اما برخورد خسارتبارتر است. شخانههای کمتر از ۱۰ متر هر روز یا هر چند روز یک بار وارد جو میشوند.
شخانه ۱۰متری در سال یک بار احتمال برخورد دارد و انرژی جنبشی آن قیاسپذیر با بمب هستهای نابودکننده هیروشیما است. باید دانست که برخورد شخانه با جو زمین، جو را متلاطم و متراکم میکند. موجی ویرانگر را سبب میشود که به سوی زمین میآید. این موج توان تخریب بالایی دارد. شخانه با قطر ۲۰ متر هر شش سال یک بار احتمال آمدن دارد که آخرین آن به سال ۲۰۱۳ بود در ناحیه اورال روسیه کنونی. شخانه ۳۰ متری هر ۱۸۵ سال یک بار سروکلهاش پیدا میشود که ۸۰ برابر بمب هیروشیما توان ویرانی دارد. در ایالت آریزونای آمریکا گودالی وجود دارد که نتیجه برخورد شخانهای با این ابعاد و اندازه است. شخانههای چند صد متری میتوانند بهراحتی شهری را نابود کنند و بعید است پدافندهای نظامی دنیا و سامانههای موشکی بتوانند مهارش کنند. اما یکی از بهترین راههای مهار آن شلیک موشکهای متعدد به آن است تا شاید آن را خرد کند و از آسیب آن بکاهد. البته در حال حاضر اطراف زمین با انواع مدارگردها و نپاهشگاهها (برابر فارسی رصدخانه) پایش میشود و هشدارهای لازم داده میشود، حتی اگر نتوان مهار کرد. شخانههای یک کیلومتری میتوانند کشوری را نابود کنند که احتمال برخورد آن هر یک میلیون سال است. لاوکهایی اینچنین در جاهایی همچون تاجیکستان و کانادا و نیز ژرفای اقیانوسها وجود دارد. در برخوردهای سیارکهایی با قطر ۱۰ کیلومتر قارهها نابود میشوند. چیزی در حدود دویست و پنجاه میلیون سال پیش چنین برخوردی ۹۰ درصد تمام گیاهان و جانداران را روی زمین نابود کرد و میلیونها سال به درازا کشید تا بار دیگر زیست روی زمین ظاهر شد. آخرین بار شصتوپنج میلیون سال پیش بود که سیارکی با قطر میانگین ۱۰ کیلومتر با زمین برخورد کرد. هفتادوپنج درصد زیست زمین نابود شد؛ ازجمله جانوران غولجثهای همچون دایناسورها. انرژی برخورد در حدود صد میلیون مگا تن بود. در این وضعیت، دمای جو به چند هزار درجه میرسد، جنگلها آتش میگیرند و تنفس برای جانوران ناممکن میشود. میلیاردها تن خاک در جو بلند شده، دوده و گردوغبار حاصل سدی در برابر تابش نور خورشید میشود. کره زمین بسیار سرد میشود و دورهای از زمهریر آغاز میشود. فروافتادن شخانههای بزرگ یا سیارکها درون اقیانوسها هم موجهایی سهمگین پدید میآورد که سونامی میگویند و موجب ویرانی بسیار شهرها و کشورهای حاشیه دریا و اقیانوس میشود. در برخوردهایی چنان شدید، نهتنها لایه رویی زمین میشکند، لایههای زیرین هم میشکنند و سبب فوران همزمان چندین آتشفشان میشود و زمینلرزههایی را تولید میکند که هیچ بنایی تاب مقاومت ندارد. در این میان گازهای سمی خارجشده از آتشفشانها جو را سمی میکنند. رطوبت جو موجب بارش باران اسیدی میشود و مرگ جانداران و گیاهان بر زمین رقم میخورد. لاوک برخوردی شصتوپنج میلیون سال پیش را بالاخره به سال ۱۹۹۰ در خلیج مکزیک یافتند. قطر لاوک سیصد کیلومتر بود و روی آن را مواد دیگر با ستبرای زیاد پوشانده بودند. درواقع یافتن رد لاوکهای بسیار قدیمی دشوار است زیرا فرسایش و انباشت مواد در آن رد آن را کمرنگ یا گم میکند. در پژوهشهایی که روی لاوکها صورت میگیرد، اندازهگیری پرتوزایی موادی همچون بلور زیرکون و دیگر بُنپار یا عنصرهای پرتوزا بسیار اهمیت دارد. آنچه خواندید چکیدهای بسیار کوتاه و گزیده بود از کتاب «مارتین بیچ» درباره شخانهها.
سفر به جزیره اسرارآمیز
عنوان اصلی کتاب «مارتین بیچ» چنین است: «جعبه اسرارآمیز یا جعبه شگفتانگیز: اسطوره، افسونگری و اندازهگیری شخانهها». کتاب را انتشارات ورلد ساینتیفیک چند ماه پیش در پانصدوهفتادویک صفحه، در قطع وزیریِ اروپایی و با کاغذ اعلی و رنگی و جلد سخت چاپ کرده است. کتاب «مارتین بیچ» بیستوپنج فصل دارد و داستان شخانهها را با نگاهی نظری، آزمایشگاهی، تاریخی، تجربی و از همه مهمتر رویکردی آموزشی روایت میکند. ماجرای کتاب با تجربه شخصی نویسنده از کشور میز کارش که شخانهای چند سانتیمتری دارد شروع میشود و خواننده با داستانی گرم و هیجانی وارد کتاب میشود. فصل نخست «در پایان» نام دارد و به سه موضوع پرداخته: شخانه چیست؟، ردهبندی شخانهها و داستان فروافتادن و یافتن آن در مزارع پراکنده. منظور از مزارع پراکنده این است که هر جایی ممکن است پیدا شوند و دانشمندان جایی را که بیشترین احتمال را دارد میگردند. فصل دوم با نام «در آغاز» روندی تاریخی دارد و از کارهای کسانی چون «کلدنی» و «بیو» سخن میگوید. فصل سوم به خاستگاه شخانهها پرداخته است از زمان شکلگیری یا زایش خورشید تا مدار امروزیشان و سفرشان به سوی زمین. فصل چهارم به زبان فارسی خودمان «سنگ اعصار» نام دارد و به چگونگی عمرسنجی شخانهها با فن پرتوزایی و سنسنجی ناشی از پرتوگیری کیهانی میپردازد. همچنین نگرههای خیلی خوبی از اخترفیزیک شکلگیری اجرام نمایش میدهد و مسائل پیشروی سنسنجی زمینی را میگوید. فصل پنجم عنوان جالبی دارد: «غبار تا غبار / گردوخاک تا گردوخاک». در این فصل «مارتین بیچ» چندین موضوع را کنار هم میچیند تا نشان دهد با چه دوربینهایی باید به شخانهها نگریست. نخست بُنپارها یا عنصرهای پیچیده را معرفی میکند، سپس ابرواره یا میغ یا همان سحابی خورشیدی را شرح میدهد، سیارههای کوچک یا سیارههای سنگی را میگوید که چه داستانی دارند. سپس موضوع جامد یا گاز را میگوید که در بخشهای زیادی از اخترشناسی و فراروندهای آن اهمیت دارد. در پایان شبیهسازیهای عددی را پیش میکشد. امروزه شبیهسازی در همهجای پژوهشهای فیزیکی دیده میشود و روندی حذفنشدنی است. موضوع فصل ششم مسئله اساسی «برهمکنشهای جوی» شخانهها است. از زمانی که شخانه وارد جو میشود سلسله رویدادهایی رخ میدهد که «بیچ» نام برده: کاهش سرعت، از دست دادن جرم، تولید نور، چگالش خط الکترونی، چگالش جوی، دهانه برخوردی، تکهتکهشدن و رویدادهای پسین برخوردی. در فصل نهم «...ترینها» را معرفی میکند و عنوان فصل «جواهرات داخل جعبه است»: پنج شخانه پرجرم آهنی، پنج شخانه پرجرم سنگی، پنج شخانه پرجرم آهنی-سنگی، قدیمیترین پنج شخانه شناسنامهدار، قدیمیترین پنج شخانه بدون شناسنامه هویتی، جدولی از نخستین شخانهای که در هر کشور فروافتاده یا پیدا شده و به شکل رسمی ثبت شده است، پنج بارش شهابی گسترده در زمین از سال ۱۸۰۰م تاکنون یا از دوره «فتحعلیشاه» تاکنون، پنج لاوک مهم کشفشده اخیر در زمین، پنج شخانهای که اصلا انتظار پیدا کردنش را نداشتیم، پنج شخانه چالشبرانگیز در تاریخ اخترشناسی و درنهایت پنج شخانه شگفتانگیز و داستانشان. در فصل هشتم بیچ با نام نهادن «سال ۱۹۶۹م سال کندریتهای کربنی» کاوشی را با موضوع کندریتهای کربنی در قطبهای زمین و جاهای دیگر شرح میدهد. فصل نهم کتاب «شخانه و زیست» نام دارد و به مسئله شخانهها و زیست روی زمین و دیگر جاهایی که احتمال زیست میرود، پرداخته. دقت کنید که زیست نه به معنای وجود انسان و حیوان است؛ بلکه به معنای زیست سلولی یا میکروبی است. این نکته را هم یادآور شویم که معنای زیست بازه گستردهای را شامل میشود. فصل دهم «جمعآوری غبار یا گردوخاک» است. غبار واژهای فنیتر است اما برای آشنایی بیشتر خوانندگان در چندین جای مقاله کتاب واژه غبار از گردوخاک هم استفاده کردهایم. در این فصل میکروشخانهها محور اصلی هستند و برهمکنشهای جوی آنها و چگونگی غباریابی یا جمعآوری آن در جو بحث شده است. فصل یازدهم درباره «لاوکها» یا همان دهانههای برخوردی است. با مثالها و شکلهای زیبا. فصل دوازدهم «برخوردکنندهها» نام دارد و به بررسی انواع اجرامی که ممکن است با زمین برخورد کند، پرداخته است: نخست سیارکهای زمین-نزدیک است. زمین-نزدیک یعنی سیارکهایی که از حدی به زمین نزدیکتر میشوند و مدارشان از نزدیکی زمین عبور میکند. «بیچ» درباره ساختار و ترکیب شیمیایی و تعداد این اجرام آمار خوبی را ارائه میکند. همچنین برخوردهای دنبالهدارها را هم بررسی کرده و احتمال برخوردها را محاسبه میکند. فصل سیزدهم «کاوش وستا» نام دارد و جان کلام آن بینابسنجی از شخانهها است. فصل چهاردهم با نام «مهاجمان فضایی در یخ» است که به بررسی شخانههای جداشده از بهرام و مانگ (مریخ و کره ماه) میپردازد. فصل پانزدهم کتاب به «شخانههای سنگی» میپردازد و فصل شانزدهم هم «شخانهها در بهرام/مریخ» است. سیاره بهرام درحالحاضر از هدفهای اصلی پژوهشهای اخترشناسی سیارهای است. شناخت پروپیمان از وضعیت شخانهای بهرام هم برای سکونت در آن بسیار مهم است. فصل هفدهم عنوان بامزهای دارد. ترجمه رسمی آن «مداخلهگران میانستارهای» است، اما درواقع منظور «مارتین بیچ»، «نخود هر آشهای میانستارهای» است. در این فصل به چهار موضوع اصلی میپردازد. نخست ملاقاتکنندگان سامانه خورشیدی است. دیگری ملاقاتکنندگان زمین است و بعدی دانههای پیشاخورشیدی است. یک موضوع مهم این فصل هم جرم شگفتانگیز اوموآموآ است. اوموآموآ جرمی است که در جهان اخترشناسی جنجالی به پا کرد. استاد اخترفیزیک دانشگاه هاروارد با تکیه بر شواهدی آن را فرستادهای هوشمند و فضاگردی ساخته تمدنی هوشمند میداند، در مقابل اخترشناسانی هم آن را سیارکی سرگردان میدانند. درباره اوموآموآ هر دو نویسنده این مقاله، چندی پیش در همین صفحه علم روزنامه «شرق» مقالهای بلند را به چاپ رساندند و به بررسی اخترشناسانه آن پرداختند. فصل هجدهم درباره «چکشخواری سنگها» و کاربرد آن است. فصل نوزدهم کتاب با نام «اژدهای پرنده» به بررسی شخانههای بزرگ و شهابهای آتشین پرداخته است. فصل بیستم کتاب هم کماکان به موضوع شخانه و دیگر اجرام بزرگ (بزرگ در چارچوب اجرام ریز سامانه خورشیدی) میپردازد و در فصل بیستویکم به بررسی «صوت و صداهای غرنده و موجهای احتمالی» پدیده فروافتادن شخانه پرداخته است. بالاتر توضیح دادیم که صداها و موجها چگونه وضعیت نگونزاری را رقم میزنند. برای اینکه برایتان ملموس باشد، زمانی را به یاد آورید که هواپیمایی فراصوت دیوار صوتی را میشکند یا بالگردی در بلندای اندک از فراز خانه شما پرواز میکند. شیشهها میشکنند و میلرزند. فصل بیستودوم درباره موضوعی پیشرفته با نام «صداهای الکتروفونیک یا الکتروپژواک» است. فصل بیستوسوم درباره «رازهای ناگشوده شخانههای یخی» است و فصل بعدی درباره «کاهش بازدهی» است. این بخش به بررسی معنادار و بیمعنای رابطه میان جمعیت کره زمین و آهنگ شخانهریزی بر جو زمین است. فصل پایانی هم «شخانهها در فرهنگ مردمان» است و داستانهایی که دارند. کتاب «مارتین بیچ» بسیار خوشخوان و شیرین است. پر از نمودار و عکس و داستان. فصلها کوتاهاند و خواننده خسته نمیشود. ممکن است پژوهشگری فراخور نیاز خود از آن به شکل دستنامه استفاده کند، اما پیشنهاد ما خواندن به ترتیب آن است. نکته پایانی اینکه خواندن این کتاب که پر از مراجع و منابع دستاول است، شما را با دریچهای جدید از دانش و پژوهش اخترشناسی آشنا میکند که از قضا روی زمین هم بسیار هیجانانگیز است. شاید با خواندن این کتاب به جمع جویندگان شخانه بپیوندید. اگر یافتید آن را میراث ملی بدانید و به نهادهای دانشی کشور پیشکش کنید. باشد که آنها هم درخور شما قدردانی کنند. حتی اگر گمان میکنید از شما چنانکه باید قدردانی نخواهد شد، باز هم پیشنهاد ما این است که به نهادهای پژوهشی بدهید تا روی آن پژوهش صورت گیرد. شما عقلانی و حرفهای رفتار کنید و بگذارید از دل یافته شما دانش تولید شود. شاید نتوان سنگ آسمانی را با دفینههای گرانبهای تمدنهای پیشین قیاس کرد، اما بودهاند کسانی که دفینهای یافتهاند که در دل خود برای باستانشناسان دریایی از داده به همراه داشته؛ اما یابنده آن را برای خود برداشته است که نهتنها جرم است بلکه خیانت به میراث ملی هم به شمار میرود. و البته بودهاند کسانی که در حیاط خانهشان دفینهای گرانبها یافتهاند و درنهایت شرافتمندی و فهم ژرف از میراث ملی آن را به نهادهای پژوهشی مانند موزه ملی دادهاند.
چرا این کتاب خوب است؟
برای اینکه بگوییم چرا این کتاب خوب است ابتدا ویژگیهای منحصربهفرد این کتاب را برمیشماریم؛ سپس کمی درباره خرافهها و شبهدانشی که پیرامون سنگها به طور کلی و شخانهها به شکلی ژرفتر وجود دارد، خواهیم گفت. شاید مهمترین ویژگی کتاب «بیچ» در این باشد که به کار چندین گروه از پژوهشگران میآید. نخست به کار اخترشناسان میآید. بهویژه اخترشناسانی که زمینه کاریشان شخانهها و اجرام ریز سامانه خورشیدی است. اما این تمام داستان نیست. این کتاب برای پژوهشگران اخترفیزیک هستهای که کارشان با بُنپار یا عنصرهای موجود در اجرام آسمانی است تا فراوانی بُنپارها را بیابند، بسیار کاراست. برای فیزیکدانان هستهای آزمایشگاهی درسهای خوبی از فنها یا تکنیکهای عمرسنجی و آنالیز نمودارهای فراوانی عنصرها دارد. این نکته را یادآور شویم که ریاضی بهکاررفته در کتاب بسیار آسان است و با داشتن دانش مقدماتی از دبیرستان یا سال اول دانشگاه بهراحتی همان اندک دیسولها یا فرمولهای بهکاررفته در کتاب را خواهید فهمید. خارج از جهان اخترشناسان و فیزیکدانان این کتاب برای چند دسته از پژوهشگران هم کاربردهای بسیار دارد. نخست زمینشناسان در شاخههای پژوهشیِ گوناگون. زمینشناسی بخش درهمتنیده سنگشناسیِ آسمانی است. بیایید در عالم خیال به چند سده بعد برویم. اگر انسان خود را نابود نکند، به احتمال بسیار بخت کوچ از زمین را خواهد داشت. در سیاره جدید زمینشناسان کارهای بسیاری دارند و کتاب «بیچ» باید در قفسه کتابخانهشان در سیاره جدید باشد. اخترشناسان آماتور یا برابرنهاده فارسی آن، اخترشناسان دوستکار هم میتوانند از این کتاب استفاده کنند. آن را بخوانند و شخانهها را بشناسند. ژئوشیمیدانها یا زمینشیمیدانها هم میتوانند چیزهای زیادی از کتاب بیچ بیاموزند. همچنین مهندسان معدن هم اگر صاحبذوق باشند میتوانند به این کتاب به دیده گنجینه معادن فرازمینی یا معادن سامانه خورشیدی نگاه کنند. پژوهشگران تاریخ دانش هم میتوانند علاقهمندیهایشان را در کتاب بیابند و درنهایت این کتاب میتواند راهنمای خوبی باشد برای آزمایشگاههای اخترشناسی که روی اجرام ریز سامانه خورشیدی یا روی پژوهشهای سیارهشناسی یا با تمرکز بیشتر روی سیاره بهرام (مریخ) پژوهش میکنند. بگذارید خیالتان را راحت کنیم. این کتاب به درد همه علاقهمندان میخورد و برای همه مطالب خوبی در دل خود دارد. اما اگر خاطرتان باشد در ابتدای این مقاله به داستان سنگدوست داروسازمان اشاره کردیم و شبهعلم یا شبهدانش خوابیده در دل داستان را گفتیم. در این بخش میخواهیم کمی نگاه تاریخی به داستان شخانهها بیندازیم و نشان دهیم کتاب «مارتین بیچ» تا چه اندازه میتواند به جهلزدایی، خرافهزدایی و باورهای ضد دانشی پایان دهد. اجازه دهید کمی برایتان داستانهای خرافی و ابرزاستاری شخانهها را بگوییم. سیاره زمین همواره در معرض برخوردهای کممایه یا مرگبار بوده است. سامانه خورشیدی میلیونها و میلیاردها سنگ ریز و درشت دارد که گاهی راهشان را به سوی زمین کج میکنند و در دام گرانش زمین فرومیافتند و چنانچه گفتیم اگر به زمین برسند شخانه نام میگیرند. فروافتادن سنگ از آسمان امری زاستاری یا طبیعی است اما تا سده نوزدهم میلادی کسی دلیل و خاستگاه آن را نمیدانست. برای آدمی از دیرباز یافتن سنگهایی که ظاهری عجیب داشتند، بهویژه اگر از آهن و نیکل ساخته شده بودند و سیاهرنگ و درخشان بودند، هیجان داشت و دوست داشت آن را به اموری ماورایی و ابرزاستاری و حتی مقدس نسبت دهد. سطح شخانهها پر از سوراخ و چالههای ریز و درشت (در مقیاس خود شخانه) بود و برای آدمی شگفت مینمود. فروافتادن شخانه از آسمان با تندر و غرش و انفجار و آتش و دود همراه بود، بهویژه اگر در شب میبود. بنابراین درک اینکه تا چه حد برای انسان پیشاخردمند هراسناک بود، عجیب نیست و ذهن آدمی مایل است آن را به اموری ماورایی ربط دهد. کهنترین شیء یا برآختی که دستساز انسان است و از ۹ عدد مهره آهنی کوچک ساخته شده است. این شیء در شمال مصر پیدا شده و به ۳۲۰۰ سال پیش از میلاد، یعنی دوره پیشاآهن بازمیگردد (البته ممکن است در موزههایی همچون بخش ایران باستان موزه ملی ایران یا جاهای دیگر اشیایی قدیمیتر هم باشند). در کره زمین از دیرباز، از دورهای که ثبت شده تا به امروز پرستشگاههایی وجود داشته است. این موضوع نه مختص کشورهای با حاکمیت دینی و نه سکولار است. درواقع این مفاهیم به عصر نوین بازمیگردد و منظور ما با دورههایی با بیش از ده یا بیست هزار سال و چهبسا بیشتر است. در بیشتر این پرستشگاهها سنگهای مقدس همواره به چشم میخوردند و کماکان هم این وضعیت ادامه دارد. در بسیاری از این پرستشگاهها سنگهایی وجود دارد که مورد تکریماند، یا سنگهایی تراشیده با اندازههای گوناگون. سنگهای موجود در پرستشگاهها دو دسته کلیاند. یا شخانهاند و از جو زمین وارد شدهاند یا سنگی زمینی هستند. این سنگها که نمونه آن سنگ سیاه است، از جنس عقیق یا گدازههای آتشفشانی یا شیشه یا سنگهای خوشتراش یا حتی سنگهای غولپیکری هستند که برایشان داستانهایی ساخته شده. حتی در میان مردم کل جهان هم سنگهای آیینی و مرتبط با باورهای خرافی وجود دارد. زیبایی سنگها و استفاده از آن زیورآلات و تزیین مکانها امری مرسوم است، اما خرافات بسیار آسیبرسان است و روشمندی دانشی مردم را از هم میپاشد. اجازه دهید نمونهای از این داستان را بازگو کنیم. در موزه تاریخ دانش مونیخ آلمان که بهراستی بسیار دیدنی و ستودنی است، شخانهای وجود دارد. شخانهای به سال ۱۸۵۳م. برابر با دوره قاجار در ایران، از آسمان فروافتاد. در منطقهای با نام زنگبار. چوپانهایی آن را دیدند و یافتند. مبلغان مسیحی به چوپانان یا شاید بزرگان قبیله آفریقایی پیشنهاد خرید دادند، اما چوپانان و مردمان قبیله آن را نفروختند. زیرا باور داشتند سنگی مقدس فروافتاده است. آن را آراستند و به پرستشگاهی تبدیل شد. سالها گذشت. قبیلهای دیگر بر این قبیله که شخانه را میپرستیدند، تاختند. آنها را غارت کردند و جمعی از آنان را کشتند. قبیله شکستخورده از سنگ و نیروهایی که به آن نسبت میدادند ناامید شدند و آن را فروختند. از اقبال خوش آن شخانه راهی مونیخ و موزه تاریخ دانش شد. پرستش شخانهها در فرهنگهای بدوی و شرقی همچون ژاپن و چین هم رواج داشته و امروزه خرید و فروش شخانه کاری پرسود است. از نخستین پیشگامان پژوهش درست و روشمند درباره شخانهها را فیزیکدان آلمانی «ارنست کِلَدنی» به سال ۱۷۹۴م به سامان رساند. «کلدنی» دادههایی از چندین شخانه جمعآوری کرد و پس از بررسی نتیجه گرفت خاستگاهشان خارج از زمین است. بسیاری و حتی فیزیکدانانی کتاب «کلدنی» را به ریشخند گرفتند و سخنان او را یاوه خواندند؛ اما او راه را برای دانشمندان امروزی هموار کرد و از زمانه خودش بسیار جلوتر بود. چند سال بعد به سال ۱۸۰۳م فیزیکدان فرانسوی با نام «ژان باتیست بیو» نخستین گزارش دانشی روشمند و مبتنی بر داده و تحلیل را ارائه کرد. این دوره همزمان با دوره «فتحعلیشاه» در ایران است که هنوز هیچ دانشگاه نوینی در ایران پا نگرفته بود، اما «عباسمیرزا نایبالسلطنه» در اندیشه عقبماندگی دانشی و صنعتی ایران بود. درواقع هنوز حتی دارالفنون هم در ایران پا نگرفته بود. این نکته را هم یادآور شویم اگرچه «ژان بیو» بر اساس شخانهای که در فرانسه فروافتاده بود گزارشی پرسون و دانشی را به فرهنگستان علوم فرانسه ارائه کرد و در آن چنین نوشت: من نتیجههای پرشماری را برعهده خردمندی و خردورزی فیزیکدانان واگذار میکنم. اما در فرانسه همان زمان هم بازار خرافه پیرامون شخانه داغ بود. این داستانها را بازگو کردیم تا شما خواننده عزیز را به این نقطه برسانیم که این کتاب نهفقط نیازهای آموزشی و پژوهشی را برای ایران میتواند برطرف کند بلکه میتواند به نگاه دانشمحور هم کمک شایانی کند. شخانهها از پرستشگاهها تا آزمایشگاههای امروزی راه درازی را پیمودهاند. پایانبخش این بخش از مقاله را هم به این نکته اختصاص میدهیم که پژوهش روی شخانهها کاری شدنی برای ایران و پژوهشگران ایرانی است و نهادهای دانشی و دانشگاهی میتوانند با در دستور کار قراردادن این کتاب در آموزش و پژوهش و نیز همکاری با دیگر نهادهای دانشی دنیا وارد کار شوند. پژوهش درباره اجرام ریز سامانه خورشیدی، از سیارکها گرفته تا شخانههای چند سانتیمتری به موضوعی بسیار مهم در آینده نهچندان دور و دوره سفرهای فرازمینی انسان تبدیل خواهد شد.
جهانِ «مارتین بیچ»
احتمالا همه خوانندگان این مقاله نام «استیون هاوکینگ»، کیهانشناس نامور بریتانیایی را شنیدهاند. از زندگی او کتابی نوشته شده با نام «جهان استیون هاوکینگ». ما نیز بخش پایانی این مقاله را که به معرفی کوتاه و گزیدهای از «مارتین بیچ» اختصاص دارد، جهانِ «مارتین بیچ» نامیدهایم؛ زیرا بهراستی او جهان خودش را دارد. او شیفته شخانهها، شهابها و سیارکهاست. این اشتیاق از کودکی با او بوده و هنوز هم ادامه دارد. «بیچ» که در نوجوانی در کشور زادگاهش بریتانیا، پسربچهای بود که در میان سنگها به دنبال شخانه میگشت، حالا هم که استاد پیشکسوت دانشگاه ریجاینا در کانادا است، کماکان همان نوجوانی است که در پی اجرام کوچک سامانه خورشیدی میگردد. «مارتین بیچ» متولد ۱۹۵۹م است، در فلدبریِ بریتانیا. او درحالحاضر ۶۳ سال دارد و اگر بخت با «بیچ» یار باشد، حداقل تا بیست سال آینده میتواند کتابهای درجه یکی را بنویسد. بد نیست به این نکته اشاره کنیم که پس از بازنشستگی استادان، فرصت خوبی فراهم میشود که شروع به نوشتن کتاب کنند. در کشورهای پیشرو در دانش این رسم برقرار است، اما در ایران چندان رنگوبویی ندارد. دلایل این بیاشتیاقی بسیار است، اما دو چیز پررنگ است. نخست اینکه در ایران بیشتر ترجمه آثار دیگران در دستور کار است نه تألیف؛ بنابراین استاد بازنشسته تمایلی به ترجمه ندارد. دیگر اینکه مشکلات اقتصادی و به عبارت بهتر معیشتی مجالی برای استاد بازنشسته نمیگذارد تا با خیال راحت به تألیف کتابهایی بپردازد که ثمره سالها تدریس و پژوهش او هستند. به زندگی «بیچ» بازگردیم. از چیزهایی که به هنگام جستوجو درباره زندگی پروفسور «بیچ» نظر ما را جلب کرد، دیدگاههای دانشجویان شرکتکننده در کلاسهای درس او هستند. سه چیز در بیشترشان مشترک بود. نخست اینکه «مارتین بیچ» بسیار با اشتیاق درس میدهد و این ذوقزدگی به دانشجویانش هم سرایت میکند و آنها را سر ذوق میآورد. دیگر اینکه او بسیار خوشمشرب و گشادهرو و خوشاخلاق و خندهرو است. درباره آزمونهایش هم سختگیری نمیکند و به زبان ساده با دانشجویان راه میآید. دانشجویی نوشته بود پروفسور «بیچ» مرا سر ذوق آورد تا اخترشناس شوم. همین یک جمله کوتاه کافی است تا بگوییم «بیچ» تا چه اندازه استاد دلنشینی است و این اخلاق نیکو در کتابهایش هم به چشم میخورد. «مارتین بیچ» هم مثل هر اخترفیزیکدان دیگر تعدادی مقاله چاپ کرده است، اما آنچه او را متمایز کرده، نه مقالههایش است، نه حتی نامگذاری سیارکی به نام او و نه حتی ۳۰ سال پژوهش او درباره اجرام ریز سامانه خورشیدی. «مارتین بیچ» با کتابهایش شهره اخترشناسان است و میخواهیم کتابهای او را برای خوانندگان ایرانی معرفی کنیم. پیش از معرفی کتابهای «بیچ» باید مجموعهای را معرفی کنیم. انتشارات اشپرینگر که از ناشران بسیار بلندآوازه است و میتوان در ردیف پنج ناشر طراز اول دانشگاهی جهان برشمرد یا حتی ناشر شماره یک دانشگاهیِ جهان، از سال ۲۰۰۶ تاکنون سری کتابهایی را منتشر میکند که «جهان اخترشناسان» نام دارد. از نخستین کتابهای این سری، کتاب «منشأ کیهان» است که استاد نامور اخترشناسی، «استیو ایلز»، نوشته و یکی از نویسندگان این مقاله، «حسن فتاحی» ترجمه کرده است. این کتاب به چاپ چهارم رسیده که نشان از علاقهمندی خوانندگان ایرانی به این مجموعه است. اشپرینگر نزدیک به دویست عنوان با پُرگونی بالا و به قلم اخترشناسان کاربلد را چاپ کرده است. کتابهای این سری، بسیار خوشخوان و به زبان ساده هستند. هر کتاب نویسندهای دارد و احتمالا ویراستاری، اما کل مجموعه هم یک گروه سردبیری دارد که مانند مغز متفکر عمل کرده و هدایت کل این سری کتاب را بر عهده دارد. «مارتین بیچ» یکی از اعضای گروه سردبیری و اتاق فکر پشت سر کتابهای «جهان اخترشناسان» است. او خودش هم در این مجموعه کمنظیر چندین کتاب نوشته است که در ادامه معرفی خواهیم کرد. اما لازم است این نکته را یادآور شویم که «مارتین بیچ» نوشتن را از همان دوره درسخواندن در دانشگاه ساسکس انگلستان شروع کرد، در ادامه دکترایش را در دانشگاه انتاریو گرفت و کماکان اهل نوشتن بود. نتیجه تداوم و مستمر بودنش شده کتابهایی که طرفداران بسیاری دارد و برای خودش علاوه بر رضایت و شهرت، درآمد مالی خوبی هم داشته. البته از یاد نبریم شمارگان کتاب در ایران و کشورهای پیشرفته قیاسپذیر نیست. شمارگان کتابهای دانشگاهی گاهی به صد نسخه رسیده و حتی پنجاه نسخه هم داریم. گذشته از اینکه کتابها با کیفیت پایین چاپ میشوند، سؤال اساسیتر این است که آیا بهراستی در کشوری ۸۰ میلیونی با چهار میلیون یا حتی بیشتر دانشآموز و دانشجو، برای یک کتاب فقط صد نفر خواننده وجود دارد! واکاوی این بحران خارج از حوصله است و به کتابهای «بیچ» بازگردیم. کتابهای «بیچ» در سری جهان اخترشناسان عبارتاند از: «آلفا سنتوری: پردهبرداری از رازهای نزدیکترین ستاره همسایه زمین»، «برخورددهنده بزرگ هادرونی: شکافتن رازهای گیتی»، «زمینسان سازی: چگونگی پدیدآوردن جهانهای زیستپذیر»، درباره این کتاب لازم است بگوییم «بیچ» درباره چگونه زیستپذیر کردن سیارههای دیگر سخن میگوید و موضوع کیهانشناسی نیست. «بازسازی و احیای خورشید: پیشگیری از نگونزاریهای بزرگ» دیگر کتاب «بیچ» است که سفری خیالانگیز میان دانش و تخیل است. او در این کتاب از نگرههایی سخن میگوید که چگونه نگذارد خورشید از بین برود یا این روند به تأخیر بیفتد تا بشر بتواند بیشتر روی زمین بماند، البته اگر خودش، باعث نابودی تمدن بشری نشود. این چهار کتاب در سری کتابهای «جهان اخترشناسان» چاپ شده است. کتاب دیگر او «ستونهای آفرینش: ابرهای مولکولی غولپیکر، دیسش یا شکلگیری ستارگان و بازیافت کیهانی» نام دارد. یک کتاب درسی خیلی خوبی هم در سری کتابهای بهراستی عالی «درسنامههای فیزیک برای دوره کارشناسی» چاپ کرده با نام «دیباچهای بر ستارگان». کتب درسی کمتر از ۳۰۰ صفحه که برای درس اخترفیزیک ستارهای دوره کارشناسی عالی است. آخرین کتاب او هم «جعبه اسرارآمیز یا جعبه شگفتانگیز» است که در این مقاله به کوتاهی دربارهاش سخن گفتیم.
نظر شما